« یک فارس با یک نفر ترک دعوا داشت و هرچه فحش از دهانش بیرون آمد بـه وی گفت ، مداحی محسن جسور مرند مرد ترک آرام نشسته بود و چپق خود را مـی‌کشید ، سر انجام چوب چپق را با دقت تمام از سر آن جدا کرد – گوئی کـه مـی‌خواست آن را پاک کند – و با چوب آن ضربه‌ای بـه سر فارس وارد آورد و در حالی کـه فریـاد مـی‌کشید کپی اوغلو دو باره سر جای خود قرار گرفت ، بـه معاینـه دسته چپق پرداخت کـه مبادا زیـانی دیده باشد و سپس بـه کشیدن چپق پرداخت. مداحی محسن جسور مرند طوری کـه گفتی هیچ اتفاقی نیفتاده است. مداحی محسن جسور مرند »

(از سفر نامـه پولاک پزشک اطریشی ناصرالدین شاه)

روز جمعه دوازدهم ماه مـه ٢٠٠٦ روزنامـه دولتی ایران درون ضمـیمـه جمعه درون صفحه کودکان مقاله‌ای چاپ مـی‌کند تحت عنوان: مداحی محسن جسور مرند «چه کار کنیم کـه سوسک‌ها سوسکمان نکنند‌؟ » درون این مقاله هشت شیوه مبارزه با سوسک‌ها بـه بچه‌ها آموزش داده مـی‌شود و هر شیوه نیز با کاریکاتوری نمایش داده شده است. درون یکی از این کاریکاتورها کودکی با یک سوسک صحبت مـی‌کند و سوسک زبان کودک را نمـی‌فهمد و به ترکی مـی‌گوید « نمنـه » کـه بمعنی یعنی چه است.

شیوه‌هائی کـه برای مبارزه با سوسک‌ها پیشنـهاد مـی‌شود شبیـه شیوه‌های حذف مخالفان سیـاسی توسط حکومت مـی‌باشد و در یکی از این شیوه‌ها گفته مـی‌شود کـه چون غذای سوسک مدفوع آدمـی هست بهتر هست بچه‌ها بجای رفتن بـه مستراح درون باغچه رفع احتیـاج ند که تا سوسک‌ها از گرسنگی بمـیرند. هر ترکی این مقاله را بخواند بسادگی متوجه مـی‌شود کـه منظور نویسنده مقاله و کاریکاتوریست ترک‌ها هستند.

بار دیگر توهین تکرار مـی‌شود وهمـین روزنامـه مقاله‌ای چاپ مـی‌کند با عنوان « چنگیز مـی‌مـیرد » کـه بسیـار مستهجن هست تا اینکه ده روز بعد از چاپ این مقاله‌ها یعنی ٢٢ ماه مـه دانشجویـان دانشگاه تبریز کـه پایتخت منطقه ترک نشین ایران هست در دانشگاه تجمع مـی‌کنند و سپس از دانشگاه خارج شده به منظور نامـه‌ای اعتراضی بـه کاریکاتور روزنامـه ایران بطرف استانداری حرکت مـی‌کنند. درون بین راه پلیس ضد شورش بـه دانشجویـان حمله مـی‌کند و زدوخورد بین آنان درون مـی‌گیرد درون این موقع مردم عادی بـه کمک دانشجویـان مـی‌آیند و عده‌ای نیز بـه ساختمان استانداری و چند بانک خساراتی وارد مـی‌کنند کـه کار بـه پرتاب گاز آشگ آور و سپس شلیک گلوله بروی تظاهر گنندگان مـی‌کشد و تعداد زیـادی زخمـی و عده‌ای کشته مـی‌شوند درروز‌های بعد شـهرهای ، اورمـیه ، زنجان ، اردبیل ، خیـاو (مشگین شـهر) ، مراغه ، مرند ، مـیانـه ، قوشاچای (مـیاندو آب) … و سولدوز (نقده) به منظور همبستگی با قیـام تبریز و اعتراض بـه توهین روزنامـه ایران بـه تظاهرات بزرگ دست مـی‌زنند. درون اورمـیه دفتر روزنامـه ایران و ساختمان رادیو و تلویزیون آتش زده مـی‌شود و در تظاهرات ، اردبیل ، خیـاو(مشگین شـهر)، سولدوز(نقده) پلیس بروی مردم آتش گشوده و تعدادی کشته مـی‌شوند.

این حرکت اعتراضی کـه سراسر آذربایجان را فراکرفت و به تهران و قم نیز کشیده شد یک هفته تمام ادامـه داشت و طبق نوشته سایت‌های اینترنتی فعالین ملی آذربایجان ، چهل نفر کشته شده ، هزاران نفر زخمـی شده و جمعا یـازده هزارنفر دستگیر شده‌اند.

رئیس دادگاه انقلاب تبریز فقط تعداد دستگیر شدگان تبریز را ٣٣٠ نفر آعلام کرد و پلیس هم کشته شدگان سولدوز را چهار نفر ذکر نمود.

این قیـام ،عظیم ترین حرکت سراسری آذربایجان بعد از استقرار جمـهوری اسلامـی بوده و مردم تبریز آنرا با قیـام ٢٩ بهمن سال ١٣٥٦ تبریز مقایسه مـی‌کنند کـه آغاز شورشـهای شـهری علیـه رژیم پهلوی بود و به انقلاب سال ١٣٥٧ منجر شد.

گرچه چاشنی انفجاری حرکت اخیر آذربایجان ، کاریکاتور مانا نیستانی درون روزنامـه ایران بود ولی ساده اندیشی خواهد بود اگر قیـام مـیلیونی مردم را صرفا درون اعتراض بـه یک کاریکاتور بدانیم. مجموعه عوامل و خواسته‌های سیـاسی ، فرهنگی ، اقتصادی و اجتماعی کـه بیست و پنج مورد آنـها درون اطلاعیـه مجمع دانشگاهیـان تبریز آمده بود بوجود آورنده این عظیم بودند. اگر که تا ٢٢ ماه مـه ٢٠٠٦ (اول خرداد ماه ١٣٨٥) یک هویت طلبی درون آذربایجان وجود داشت ، از فردای آن روز یک نـهضت ملی پا بـه عرصه وجود گذاشته است. دستگیری و زندانی چند هزار نفر این حرکت را خاموش نخواهد کرد زیرا ملی آذربایجان مراحل رشد و تکامل خود را طی کرده و بمرحله تعیین تکلیف رسیده است. خود آگاهی ملی بسیـار بالا رفته و شرایط منطقه‌ای و جهانی اجازه نمـی‌دهد که تا حکومت مانند سال ١٣٦٠ بـه سرکوب عمومـی اقدام کند و یـا مانند سال ١٣٦٧ بـه قتل عام زندانیـان سیـاسی دست بزند. درون شرایط حاضر هر گونـه اعمال سیـاست خشونت آمـیز علیـه آذربایجانی‌ها بـه ضرر رژیم تمام خواهد شد.

این حرکت گرچه فی البداهه بوده ولی از قوانینی تبعیت کرده هست که نانوشته هستند و در حافظه جمعی آذربایجانی‌ها حک شده‌اند. شعار‌ها فراوان بودند اما مـی‌توان همـه را درون یک جمله خلاصه کرد و آن اینکه ، ملت آذربایجان مـی‌خواهد حاکم بر سرنوشت خود باشد.

پان ایرانیست‌ها وجود مساله ملی درون ایران را انکار مـی‌کنند و در مورد ترک‌های ایران قضیـه را وارونـه کرده و مـی‌گویند کـه ترک‌ها بـه فارس‌ها ستم کرده‌اند بدینجهت به منظور روشنتر شدن قضیـه درون این مقاله سعی خواهد شد ، آپارتایدی کـه در ایران علیـه ملل غیر فارس اعمال مـیشود و انفجار‌های اجتماعی ایجاد مـی‌کند توضیح داده شود و همچنین پیدایش و رشد ترک ستیزی و علل طغیـان آذربایجانی‌ها علیـه ستم ملی با نمونـه‌های تاریخی بازگوئی گردد.قبل از همـه اشاره بـه روانشناسی اجتماعی ترک‌های آذری جهت آشنائی با شیوه‌های اعتراضی آنان ضروری هست با این توضیح کـه در این مقاله هرجا کلمـه آذری آمده بمعنی صرف جغراقیـائی آنست ، مانند اطریشی یـا هلندی ، همچنان کـه ترک‌های ترکیـه مارا آذری مـی‌نامند و نیز اوریـانتالیست‌ها همـین عنوان را با درک جغرافیـائی آن بکار مـی‌برند و منظورشان ترک‌های ساکن درون آذربایجان هست و کاربرد آن هیچ ربطی بـه نیم زبان تاتی ندارد که

ابن حوقل از قول ابوالعلاء معری آنرا الآذریـه نامـیده و احمدروی رساله‌ای درون باره آن نوشته هست که مورد استناد باستان گرایـان مـی‌باشد.و به منظور انکارهویت ترکی آذربایجانی‌ها ، اصطلاح آذری را بکار مـی‌برند.

دکتر پولاک کـه این مقاله با نقل قول یک اتفاق واقعی از سفرنامـه او شروع شده ، دقیق ترین ناظر خارجی هست که مدت ده سال درون دربار ناصرالدین شاه بوده و مشاهدات و ارزیـابی‌های خود را از ایران و ایرانیـان با دقت تمام یـادداشت کرده هست و واقعه ذکر شده درون بالا را نیزبرای نشان خونسردی و نیز اهل عمل بودن ترک‌ها نقل کرده است. روانشناسی فردی و اجتماعی ترک‌ها طوری هست که صبر و تحمل زیـاد دارند ولی وقتی فشار غیر قابل تحمل شد ، غفلتا عالعمل تند نشان مـی‌دهند. بنوشته پولاک:

« ترک‌ها از نظر سجایـا و خلق وخو بیشتر بـه عثمانی‌ها شباهت دارند ، هر چند کـه از فارسها نیز سهم بسزائی گرفته‌اند ، مردمـی هستند نتراشیده و کمتر حیله گر و بهر حال دلیر و مصمم ، بـه همـین دلیل تقریبا همـه سربازها از این قبایل گرفته مـی‌شوند. اینـها فارسها را بـه داشتن صفت جبن تحقیر مـی‌کنند و به اصل و نسب ترک خود مـی‌نازند ، مردمـی آرام هستند ، ولی اگر کارشان بـه نزاع بکشد دیگر دو دل نمـی‌مانند و برای حمله آماده‌اند ». (١)

طبق منابع مکتوب تاریخی از قرن هفتم مـیلادی بـه بعد اتحادیـه‌های قبایل ترک از آسیـای مرکزی حرکت کرده و بتدریج تمام آسیـا و اروپا را درون نوردیده‌اند ، آنان امپراطوری‌های بزرگی تشکیل داده و به ملت‌های زیـادی حکومت کرده‌اند بـه طوری کـه تاریخ هیچ یک از این ملت‌ها را نمـی‌توان جدا از تاریخ ترکان نوشت.

جهانگیری و جهانگشایی ترک‌ها زخم‌های مانا ، ناشی از شکست درون دل وجان ملل مغلوب ، بجا گذاشته هست که هر وقت فرصت یـافته‌اند کینـه خود را با توهین و تحقیر ترک‌ها علنی کرده‌اند. بـه بیـان دیگر این فرهنگ بالقوه وجود دارد و در شرایط مناسب بالفعل مـی‌شود و گسترش مـی‌یـابد. چینی‌ها ، روس‌ها ، اروپائی‌ها ، عرب‌ها و فارس‌ها هر یک بشیوه خود و بدرجات مختلف، دارای اخلاق ترک ستیز هستند. گاها نیز بعضی از کردها کـه خود و حقوقشان بوسیله پان ایرانیست‌ها پایمال شده هست برای مخالفت با ترک‌ها بـه همان گفتارهای پان ایرانیست‌ها متوصل مـی‌شوند ، بدینجهت ترک‌ها ی معتقد بـه اصالت ترکی مـی‌گویند:

« ترک غیر از ترک دوستی ندارد »

در ایران دشمنی با ترک‌ها از محدوده تاریخ فراتر مـی‌رود و افسانـه و اسطوره مـی‌شود ، شاهنامـه فردوسی اساسش بر دشمنی ایرانیـان با تورانیـان استوار شده هست و از نظر فردوسی تورانیـان همان ترک‌ها مـی‌باشند. فردوسی مخلوط شدن دهقان پارس با ترک و عرب را باعث تباهی نژاد دهقان مـی‌داند:

زدهقان و از ترک و از تازیـان نژادی پدید آید اندر مـیان

نـه دهقان نـه تره تازی بود سخن‌ها بگفتار بازی بود (٢)

سلطان محمود غزنوی شاه ترک ایران چهارصد مداح فارس درون دربار خود داشت کـه یکی از آنـها ابوالقاسم فردوسی بوده هست و نیز همـه حاکمان ترک درون ایران بـه گسترش زبان فارسی همت گماشته‌اند با این حال ترک ستیزی از ویژگی‌های ادبیـات فارسی هست ودر آن « ره بـه ترکستان بردن » بمعنی گمراهی هست و زورگوئی و حق کشی

« ترکتازی» نامـیده مـی‌شود. قبل از فردوسی نیز ترک دشمن محسوب مـی‌شد.

ابن فقیـه همدانی جغرافی دان بزرگ اسلامـی درون سال ٩٠٣ مـیلادی ترکان رادشمن خطاب کرده و در شرح حال ترکان حدیثی از پیغمبراسلام ذکر مـی‌کند کـه بسیـار گویـاست آن حدیث چنین است:

« اگر مـی‌خواهید ترک‌ها کاری با شما نداشته باشند آنان را راحت بگذارید » (٣)

کسی کـه ترک نباشد معنی ترک ستیزی درون ایران را مشکل مـی‌فهمد.

آنان کـه این واقعیت را قبول ندارند بهتر هست وقایع آذربایجان را لا اقل درون همـین سه دهه گذشته از نظر بگذرانند. توهین بـه ترک‌ها درون همـین مدت سه بار منجر بـه شورش عمومـی شده است. یکبار درسال ١٣٥٨ بدنبال مقاله صادق خلخالی تحت عنوان « بهانـه‌ها را از دست دشمنان حتما گرفت » کـه در آن بـه آیت اله شریعتمداری توهین شده بود وگفته بود کـه اطرافیـان شریعتمداری ساواکی هستند، تبریز را بـه شورش کشید و منجر بـه اشغال رادیو و تلویزیون تبریز گردید. (٤)

باردیگر درسال ١٣٧٤ بدنبال پخش پرسشنامـه « فاصله اجتماعی » از طرف صدا و سیمای جمـهوری اسلامـی درمحلات مختلف تهران کـه در آن یـازده سوال توهین آمـیز از قبیل ، اگر روزی قصد ازدواج داشتید حاضرید با یک فرد ترک ازدواج کنید‌؟ آیـا حاضرید بافردی ترک درون یک اطاق همکار باشید؟ آیـا حاضرید درون محله‌ای کـه اکثریت آنـها ترک هستند مسکن بگیرید‌؟ آیـا حاضرید با فردی ترک رفت و آمد داشته باشید ، اورا بـه خانـه خود مـهمان کنید و یـا بـه خانـه آنـها بروید‌؟… تبریز را متشنج کردو دانشگاه تبریز را بـه طغیـان وا داشت.(٥)

و اکنون کاریکاتور و مقاله همراه آن درون روزنامـه دولتی ایران تمام آذربایجان را بـه قیـام و اعتراض وا داشته است. تکرار این توهین‌ها و تداوم این شورش‌ها گسترش ترک ستیزی علیـه آذربایجانیـان را نشان مـی‌دهد و نیز گویـای حساسیت آذربایجانی‌ها درون دفاع از هویت ترکی خودشان است.

در تاریخ هزار ساله حکومت ترکان درون ایران فارس‌ها هرگز ستم فرهنگی احساس نکرده‌اند. حکام ترک هرستمـی هم کرده‌اند عاری از ستم فرهنگی بوده و اینـهمـه دیوان شعر کـه ازشعرای فارس باقی مانده حتی یک بیت آن درون باره ستم فرهنگی نیست زیرا ترکان هرگز با زبان مردم تحت حاکمـیت خود کاری نداشته‌اند وفارسی همواره زبان شعر ، عربی زبان علم ودین و ترکی زبان قشون و دربار بوده است. هرسه زبان محترم شمرده شده‌اند والسنـه ثلاثه اسلامـی نامـیده مـی‌شدند و این اصطلاح که:

« لفظ ، لفظ عرب هست ، فارسی شکر هست ، ترکی هنر هست » از آموزش‌های اولیـه هر مکتب و مدرسه‌ای بوده کـه اکنون فراموش شده هست و جمـهوری اسلامـی علیرغم اینکه رهبران آن همگی تحصیلات عربی دارند باجلوگیری از تحصیل کودکان عرب بزبان عربی درون خوزستان گناه نابخشودنی مرتکب مـی‌شود و روزنامـه ایران نیز ترکی را زبان سوسک‌ها مـی‌کند و راههای ریشـه کن آنرا بـه کودکان آموزش مـی‌دهد.

در اینجا این سوال مطرح مـی‌شود کـه چرا درون حکومت هزارساله ترکان درون ایران زبان کتابت اغلب فارسی بوده است؟

در جواب بـه این سوال سه نظریـه مختلف مطرح مـی‌شود:

١ – پان ایرانیست‌ها و ستایشگران زبان فارسی این امر را ناشی از برتری زبان فارسی بر زبان ترکی مـی‌دانند درون صورتیکه از نظر زبان شناسی عقضیـه صادق است. سازمان یونسکو موقعی کـه سال ١٩٩٩ را سال بزرگداشت « ده ده قورقود » اعلام کرد ، زبان ترکی را نیز سومـین زبان با قاعده دنیـا اعلام کرد کـه بیست و چهار هزار فعل دارد و همان زمان فارسی را سی و سومـین لهجه عربی معرفی نمود.

٢ – باستان گرایـان و بعضی از شرق شناسان از جمله آرتور کریستن سن معتقدند کـه گسترش سواد و اداره کشور با حساب و کتاب و جمع آوری مالیـات و ثبت و ضبط درون آمد ومخارج درون ایران درون دوره ساسانیـان انجام گرفته و معمول شده هست و چون زبان حکومت درون آن دوره نوعی پارسی بوده لذا پایـه کار دیوانی بـه این زبان گذاشته شده و چون شغل دیوان نیز مانند همـه مشاغل درون گذشته موروثی بوده و پسر کار پدر را ادامـه مـی‌داده لذا علیرغم تغییر سلسله‌ها زبان و سیستم مالیـات گیری تغییرنیـافته است. اغلب دبیران هم از زبان « هزوارش » استفاده کرده‌اند یعنی نوشته‌اند گوشت و برای حاکم عرب خوانده‌اند « لحم » و برای حاکم ترک خوانده‌اند « ات ». احمدروی نیز متداول شدن زبان فارسی درون امر نوشتن را از زمان ساسانیـان مـی‌داند. این استدلال از آنجا ضعیف هست که مـی‌دانیم زبان فارسی دری امروزی بعد از اسلام و از آسیـای مرکزی بـه ایران آمده هست و پارسی باستان همانقدر با فارسی امروز بیگانـه هست که هر زبان خارجی دیگر.

در تاجیکیستان و شمال افغانستان ایلات فارس زبان وجود دارد کـه بخشی از آنـها درون دوره سلجوقیـان بـه ایران آمده ودر دهات و شـهرها ساکن شده‌اند و زبان دری را رواج داده‌اند ولی درداخل فلات ایران هیچ ایل فارس زبان شناسائی نشده است. بر عفارس‌های کشاورز، ایلات ترک به منظور یـافتن مراتع دائما درون حرکت بوده‌اند ، بهمـین جهت اختلاف بین ترک و فارس درون قرون وسطی بـه شیوه تولید متفاوت این دو ملت نیز مربوط بوده هست ، ایلات ترک دامدار بودند و روستائیـان فارس کشاورز و دهات کشاورزان درون مقابل حرکت ایلات کـه بصورت نظامـی سازمان یـافته بودند قادر بدفاع و مقاومت نبوده است. درون مـیان مردم شناسان نظریـه‌ای وجود دارد کـه مـی‌گوید:

کشاورزان به منظور حفظ و دفاع ازخاک وزادگاه خود مـی‌جنگنند ولی ایلات و عشایر دامدار به منظور خارج شدن از زادگاه خود و پیدا مرتع بـه جنگ و حمله اقدام مـیکنند.

٣ – نظریـه سوم بـه رابطه زبان با دین تکیـه مـی‌کند. طبق این نظریـه خط و زبان درون گذشته از دین تبعیت مـی‌کرده هست این امر نـه فقط درون ایران بلکه کم و بیش درون سایر جوامع نیز صادق بوده است.

زبان دینی مسلمانان ، عربی و خط آنان قرآنی بوده است. زبان فارسی بعد از اسلام آوردن فارس زبانان آنچنان با زبان عربی مخلوط شده هست که محققین زبان فعلی فارسی را لهجه‌ای از زبان عربی مـی‌دانند و این ادعا بی دلیل نیست زیرا تاریخ مـی‌گوید کـه گلستان سعدی بمدت هفتصد سال یعنی که تا باز شدن مدارس جدید ، تنـها کتاب آموزش زبان فارسی درون هر مکتب و مدرسه‌ای بوده است. درون بعضی از قسمتهای گلستان درون صد کلمات عربی از کلمات فارسی بیشتر هست و مقدمـه گلستان با این جملات شروع مـی‌شود:

« منت خدای را عز و جل کـه طاعتش موجب قربت هست و بـه شکر اندرش مزید نعمت ، هر نفسی کـه فرو مـیرود ممد حیـات هست و چون بر مـی‌آید مفرح ذات ، بعد در هر نفسی دونعمت موجوداست و برهر نعمتی شکری

واجب ».

چنانکه ملاحظه مـی‌شود اکثریت کلمات این جملات عربی است.

دیوان حافظ نیز با مصرعی از اشعار یزید بن معاویـه شروع مـی‌شود:

الا یـا ایـها الساقی ادر کاسا و ناولها کـه عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکلها

سبک و وزن اشعار حافظ هم درست شبیـه اشعار یزید است.

تمام اشعار فارسی نیز از رودکی که تا نیما یوشیج ، سبک و وزن عروضی دارند و همـه سبک‌ها از عربی اقتباس شده. جالب اینکه عرب ، رجز را شعر نمـی‌شناسد و شاهنامـه فردوسی چیزی جز رجز خوانی نیست و خود فردوسی درون اثردیگرش بنام یوسف وزلیخا افسوس مـی‌خورد کـه عمرش را به منظور سرودن شاهنامـه تلف کرده است.

بدون کم ارزش شمردن زبان فارسی و با احترام بهانی کـه این زبان را دوست دارند حتما پذیرفت کـه زبان فارسی لهجه‌ای از زبان عربی هست و این وابستگی از شیرینی آن نمـی‌کاهد و اگر قاتل زبان‌های دیگر نباشد به منظور همـه محترم است.

ساکنان فلات ایران قبل از ساکنان آسیـای مرکزی مسلمان شده‌اند و ترک‌ها از قرن هشتم مـیلادی بـه بعد اسلام آورده‌اند و خط قرآنی را انتخاب کرده‌اند و زبان فارسی بعلت نزدیکی اش بـه زبان عربی ، زبان کتابت دیوان شده هست زیرا تمام اصوات زبان عربی را مـی‌شود با اصوات فارسی تطبیق کرد و خواندن کلمات فارسی به منظور اعراب هم آسان هست و بطور خلاصه مـی‌شود گفت کـه زبان فارسی بعلت نزدیکی اش بـه زبان عربی درون واقع زبان دینی مسلمانان بوده هست ولی این امر درون مورد زبان ترکی صادق نبوده هست و اصوات زبان ترکی با خط و زبان عربی قابل تطبیق نیست اکثر اسلام شناسان و عرب شناس‌ها قادر بـه خواندن و فهمـیدن متون تاریخی فارسی هستند زیرا فارسی درون دوران قرون وسطی خیلی بـه عربی نزدیک بوده و بدین جهتی کـه عربی بلد نباشد نمـی‌تواند ادعا کند کـه به ادبیـات فارسی کاملا مسلط است.

در انستیتوی لوموند عرب درون پاریس شاه نامـه فردوسی را گذاشته‌اند و فردوسی را عرب معرفی مـی‌کنند و هیچ آکادمـیسینی هم تاکنون اعتراض نکرده است.

در قبرستان پرلاشز پاریس بر سنگ قبر غلامحسین ساعدی نمـیشنامـه نویس تبریزی ، نامش را با خط نستعلیق حک کرده‌اند و هر وقت توریست‌ها از کنار این مقبره رد مـی‌شوند ، راهنمای توریستی ساعدی را نویسنده عرب معرفی مـی‌کند.

باین ترتیب انتخاب زبان فارسی از طرف سلاطین ترک دلیل دینی داشته و ساده بودن این زبان نیز دلیل دیکر انتخاب آن بوده ولی بخاطر همـین سادگی و مختصر بودنش زبان علمـی محسوب نمـی‌شود. کـه بنوشته دکتر خانلری درون کتاب دستور زبان فارسی ، زبان فارسی تنـها سیصد وچهارده فعل دارد .

در ایران همـیشـه دعوای دین وجود داشته و حتی بعضی‌ها کلمـه « کشور » را متشکل از دو کلمـه « کیش » و « ور » مـی‌دانند ، ولی دعوای زبان تازه هست و از یکصد سال فراتر نمـی‌رود و با باز شدن مدارس جدید و آغاز آموزش عمومـی شروع شده است.قبل از آن ترک ستیزی جنبه نژادی و قومـی داشته هست و از اختلاف‌های تاریخی و طایفه‌ای ناشی مـی‌شده و بهمـین جهت ودر مقاطعی از تاریخ کـه حکومت ترکان سقوط کرده ، جو ضد ترکی درون ایران ایجاد شده هست تا از قدرت یـابی مجدد ترکان جلوگیری شود.

در دوران کوتاه حکومت افغان‌ها بعد از سقوط سلسله صفوی تمامانی کـه در زمان قدرت شاهان صفوی ساکت بودند با تحقیر شاه سلطان حسین بعنوان شاه ترکان خشم خود را بر سر ترکان خالی مـی‌کنند، دوران حکومت زندیـه و دوران حکومت دو شاه پهلوی و دوره اخیر حکومت جمـهوری اسلامـی ، مقاطعی از تاریخ ایران هستند کـه توهین و تحقیر ترک‌ها گسترش یـافته است. خاویر دو پلانول محقق فرانسوی بـه نقل از پاکروان مـی‌نویسد که:

– « درون سال ١٧٧٠ آغا محمد خان قاجار کـه خود گروگان دربار زند بود ، از قزوین بـه شیراز مـی‌آید که تا با پسر کریمخان زند یعنی محمد رحیم خان ازدواج کند ولی کریمخان با این ازدواج مخالفت مـی‌کند.و مـی‌گوید « این دهاتی ، یک غارتگر، لایق برادر من نیست بهتر هست او را بـه یک قاطرچی بدهید ».

آغا محمد خان بالاخره با علی مراد خان برجسته ترین سردار زند کـه خیـال حکومت داشت ازدواج مـی‌کند. اما این واقعه بهمـینجا خاتمـه نمـی‌یـابد و زخم زبان‌های « لایق قاطرچی » ، « شایسته دهاتی » ، « مناسب به منظور یک ترک » و نظایر اینـها ورد زبان درباریـان زند مـی‌ماند که تا اینکه بیست سال بعد آغا محمد خان سلسله زند را سرنگون مـی‌کند و برای انتقام گیری همان کریمخان را بـه قاطرچی خودش مـی‌دهد.» (٦)

لطفعلی خان زند نیز کـه خود را وارث کریمخان مـی‌دانست درتحقیر آغامحمدخان مـی‌گوید:

یـارب ستدی ملک زدست چومنی دادی بـه مخنثی نـه مردی نـه زنی

ازگردش روزگارمعلومم شد درپیش تو چه دف زنی چه شمشیر زنی

دکتر پولاک واقعه‌ای را توضیح مـی‌دهد کـه بیـانگر تحقیر فارسها توسط سربازان ترک هست و بـه طریق اولی گویـای جدال دائمـی بین ترک و فارس درون ایران مـی‌باشد. وی مـی‌نویسد که:

« هنگامـی کـه در تابستان ١٨٥٩ مقارن نیمـه شب با مستخدم ارمنی خود از مـیان چهار باغ مـی‌گذشتم یک نفر از لوطیـان با دشنـه لباده مستخدم مرا پاره کرد و به یکی از باغها گریخت. زد و خورد بر پا شد ، نگهبانان ترک را صدا زدیم. وی اجازه ورود بـه خانـه را خواست ولی جواب رد شنید. سربازی ترک ، پای ، درون حالی کـه پیراهنی نخی برتن و تفنگی بر دوش داشت از پائین بـه سوی پنجره فریـاد کشید: – شما سگ فارسها از کی جرئت کرده اید دشنـه با خود بردارید ، اگر من شاه مملکت بودم بـه هیچ فارسی اجازه نمـی‌دادم حتی یک سوزن با خود داشته باشد – با گفتن این کلمات درون از جا درون آمد ، بزهکار بیرون کشیده شد و تحویل حاکم گردید و وی بـه وساطت ما فقط اورا بـه چند ضربه محکوم کرد. هر کجا ، چه درون نقطه‌ای مرزی و چه درون شـهر ، هرگاه عناصر ترک و فارس با هم جمع شوند یکی از آنـها دست بالا را احراز مـی‌کند و دیگری را درون هم مـی‌کوبد ».(٧)

بعد از سقوط سلسله قاجار توهین و تحقیر ترک‌ها درون کتاب‌های تاریخی و در کتاب‌های آموزشی مدارس بصورت سیستماتیک و با وحشی و غارتگر و بیـابانگرد نامـیدن ترک‌ها ابعاد گسترده یـافته و سیـاست رسمـی شده هست بگونـه‌ای کـه فارغ التحصیل این سیستم آموزشی عملا بـه یک ضد ترک تبدیل مـی‌شود. تمامـی این بد آموزی‌ها درون این جمله خلاصه مـی‌شود کـه « آمدند و کشتند و سوختند و بردند و رفتند » و باین ترتیب هزار سال خدمت و زندگی مشترک را نفی مـی‌کنند. این اغراق گوئی‌ها و جعل تاریخ مربوط بـه برهه‌ای از زمان هست که سعدی درون گلستان مـی‌گوید:

« درون آن مدت کـه مارا وقت خوش بود زهجرت ششصد و پنجاه و شش بود ». (٨)

در اینجا قصد تطهیر کشت و کشتارهائی نیست کـه طبیعت هر جنگ آنـهم درون قرون وسطی هست بلکه اعتراض بـه دشمنی با ترک‌ها با بزرگ نمائی و حتی جعل وقایع تاریخی است.

بقول عالمـی هردر ایران با این سیـاست آموزشی دکترای تاریخ بگیرد حتما از وی قطع امـید کرد چون اگر افسانـه‌های قبل از اسلام و جعلیـات بعد از اسلام را حفظ و تائید نکند پایـان نامـه تحصیلی وی قبول نمـی‌شود.

حقایق تاریخی وارونـه قلمداد مـی‌شوند. از شاهکارهای ادبی فارسی تمجید مـی‌شود بدون اینکه گفته شود تمامـی این آثار با حمایت سلاطین ترک خلق شده‌اند. مداحی استوانـه‌های زبان فارسی ازسلاطین ترک فراموش مـی‌شود که تا بزرگی و سعه صدر ترکان معلوم نشود. آنچه کـه گنجینـه ادب فارسی نامـیده مـی‌شود چیزی غیر از دیوان‌های شعر نیست و مـی‌دانیم کـه تا ورود چاپخانـه بـه ایران و رواج اشعار سیـاسی و اجتماعی ، کار اصلی شعرا مداحی بوده هست و با توجه بـه حکومت هزارساله ترکان درون ایران ، درون عمل همـه این شعرا مداحان حکام ترک بوده‌اند و ترک ستائی ممر معاش آنان بوده است. مداحی شغل شعرا بوده و هیچ شاعری را بخاطر مدح این و آن نباید سرزنش کرد. درون اینجا چند نمونـه مدح را بعنوان مشتی از خروار ذکر مـی‌کنم.

سعدی قصیده بلندی درون مدح هلاکو خان دارد بـه این مظمون:

این منتی بر اهل زمـین بود از آسمان وین رحمت خدای جهان بود برجهان

تاگردنان روی زمـین منزجر شدند گردن نـهاده بر خط و فرمان ایلخان

با شیر پنجه روبه ، نـه رای بود باطل خیـال بست و خلاف آمدش گمان

و حافظ ، سلطان اویس و تیمور را مدح مـی‌کند و ترکانـه سخن گفتن را تمجید مـی‌نماید:

بشوی اوراق اگر همدرس مائی کـه درس عشق درون دفتر نباشد

من از جان بنده سلطان اویسم اگرچه یـادش از چاکر نباشد

کسی گیرد خطا برشعر حافظ کـه هیچش لطف درگوهرنباشد

برکاکل ترکانـه کـه در طالع تست بخشش و کوشش خاقانی و چنگیز خانی

از گل پارسی ام غنچه عیشی نشکفت حبذا دجله بغداد و نی ریحانی

ای نسیم سحری خاک درون یـار بیـار کـه کند حافظ از او دیده دل نورانی

ناسیونالیست‌های افراطی فارس ، ترکان را ضد فرهنگ معرفی مـی‌کنند و نمـی‌خواهند بپذیرند کـه تمام تاریخهای معتبر گذشته از دوران حکومت سلجوقیـان که تا تاریخ جهانگشای جوینی گرفته که تا تاریخ مشروطیت ایران بدون استثنا ء توسط علمای ترک نوشته شده‌اند و کتاب « از صبا که تا نیما » هم گواه صادقی هست که نثر فعلی زبان فارسی نیز توسط آذربایحانیـان ایجاد شده است. (٩)

در گذشته نیزعلم نثر نویسی و تاریخ نگاری درون دوره ایلخانان رشد وتکامل بی نظیر داشته هست و نمونـه‌ای از خدمات فرهنگی ترکان درون مکتوب ٣٦ خواجه رشید الدین بـه غازان خان چنین آمده است:

« دیگر دو بیت الکتاب… ازجمله هزار عدد مصحف نفیس درون آنجا نـهاده ام… دیگر شصت هزار مجلد کتاب درون انواع علوم و تواریخ… و هزار طالب علم و فضل کـه هر یک درون مـیدان دانش صفدری و بر آسمان فضیلت اختری‌اند…و شش هزار طالب علم دیگر درون دارالسلطنـه تبریز ساکن گردانیدم ».(١٠)

در دوره ایلخانان و تیموریـان هر سه زبان عربی و ترکی و فارسی بموازات هم رشد مـی‌د. درون معراج نامـه مصوری کـه در هرات و در دربار شاهرخ تیموری نوشته شده و کپیـه نفیسی از آن درون اختیـار نویسنده این سطور هست و نسخه اصلی درون کتابخانـه ملی فرانسه نگهداری مـی‌شود ، شرح هر مـینیـاتوربه سه زبان عربی و ترکی و فارسی نوشته شده هست (١١)

در این دوره‌ها هست که حوزات اربعه: رصد خانـه مراغه ، ربع رشیدی درون شرق تبریز ، شام غازان درون غرب تبریز و سلطانیـه بوجود آمده و فلاحت و صنعت و تجارت رونق مـی‌یـابد و رفاه ایجاد مـی‌کند.

ندیده گرفتن خدمات سلسله‌های ترک درون ایجاد و نگهداری ایران فعلی و خونخوار و بربر نامـیدن ترک‌ها درون کتب درسی و اصرارغیر منطقی بر این ادعای بی اساس کـه سی مـیلیون ترک درون ایران ترک نیستند و اقوام مـهاجم ترک بزور زبان آنان را تغییر داده‌اند ، غیر از ترک ستیزی نمـیتواند نام دیگری داشته باشد.

لوئی بازن تورکولوگ برجسته فرانسوی و متخصص ترکی آذربایجانی مـی‌نویسد:

« اینکه گفته شود اقوام مـهاجر بزور زبان ترکی را بـه مردم آذربایجان تحمـیل کرده‌اند ، مغلطه هست و نمـی‌تواند واقعیت داشته باشد بلکه منطقی اینست کـه گفته شود با آمدن ترکان مـهاجر ، ساکنان بومـی تقویت شده‌اند ».(١٢)

بسیـاری از پان فارسیست‌ها کـه قادر بـه خواندن یک جمله ترکی نیستند درون موضع گیری علیـه آذربایجانی‌ها ناگهان ترک شناس مـی‌شوند و با سماجت بسیـار مـی‌گویند کـه آذربایجانی‌ها ترک نیستند و آذری زبان هستند. همـین عده کـه در گذشته به منظور هدف خاصی تربیت شده‌اند وقتی کـه مساله آذربایجان مطرح مـی‌شود ، وا زرتشتا گویـان و گات‌ها خوانان از راه مـی‌رسند و مـی‌خواهند اصل و نسب آذربایجانی‌هارا بـه آنان بشناسانند.

اصرار بر نفی هویت ترکی آذربایجانی‌ها منجر باین مـی‌شود کـه امروز صدها هزار ترک ، همزمان درون بیست و پنج شـهر آذربایجان قیـام مـی‌کنند و فریـاد مـی‌زنند:

«هارای ‌هارای من ترکم »

« منیم دیلیم اولن دئییر اوزگه دیله دونن دئییر » زبان من نمـی‌مـیرد بزبان دیگری تبدیل نمـیشود

« آذربایجان اویـاخدیر وارلیقینا دایـاخدیر » آذربایجان بیدار هست پشتیبان هویت خویش است

پان ایرانیست‌ها هر تهمتی مـی‌خواهند بـه ترک‌ها مـی‌زنند و لحن کلامشان مانند رفتار ارباب با رعیت هست و بر خورد بخشی از اهل قلم فارس با غیر فارس‌ها کـه متاسفانـه از حمایت همـه جانبه بوروکراسی و قدرت سیـاسی نیز بر خوردارند مصداق بارز شوونیزم فارس است. گاهی این تعصب کور ناشی از محدود بودن دید است. درون مقایسه روشنفکران ترک با اهل قلم فارس متوجه این فاصله مـی‌شویم.

ازدوران‌های قدیم علمای آذربایجانی هر یک لا اقل بـه سه زبان تسلط کامل داشتند ولی درون مـیان فارس‌ها تک زبانی پدیده رایج بوده هست و چون زبان دیگری نمـی‌دانستند بـه پرستش زبان فارسی مـی‌پرداختند. زنده یـاد دکتر نطقی درون اشاره بـه سه زبانـه و پلی قلوت بودن آذربایجانی‌ها مـی‌گفت کـه ترک‌ها با خدای خود بزبان عربی راز ونیـاز مـی‌کنند ،با دوستان خود بزبان فارسی بحث مـی‌کنند و با همشـهریـان و خویشاوندانشان بزبان ترکی حرف مـی‌زنند.

دکتر کاتوزیـان شوونیسم فارس را پان ایرانیسم غلیظ شده تعریف مـی‌کند کـه نسبتا جدید هست و درون دوره رضا شاه بوجود آمده و بعضی از ترک‌ها نیز درون ایجاد آن نقش داشته‌اند.

شوونیسم فارس با برگزاری هزاره فردوسی رسمـیت مـیابد و با گرایش سیـاسی و ایدئولوژیک رضاشاه و اطرافیـانش بـه آلمان و نظام هیتلری بـه اوج خود مـی‌رسد و در سال ١٩٣٦ بـه پیشنـهاد سفیر رضا شاه درون برلین بـه سفاتخانـه‌های خارجی رسما اطلاع داده مـی‌شود کـه از آن تاریخ نام کشور بجای پرس ، ایران نوشته شود و و البته قبل از آن درون داخل نام کشور ایران گفته مـی‌شد و ترکانی نظیر کاظم زاده ایرانشـهر نیز کـه تربیت شده آلمان بودند درپیشبرد این تفکر و تثبیت شوونیسم فارس تلاش مـی‌کنند.

فرهنگستان زبان فارسی دوران رضا شاه بـه سرپرستی پرویز ناتل خانلری ترک تبار ، مشغول ترکی زدائی از زبان روزمره ایرانیـان مـی‌شود و اصطلاحات متروک و لغات نامفهوم را بنام فارسی سره جایگزین لغات متداول مـی‌کند.

معروف هست که درون جلسه فرهنگستان اصطلاح « ترانسپورت » را بـه « فرابری » ترجمـه مـیکنند و به مـی‌دهند که تا بعد از تایپ آنرا بـه تمام ادارات بخشنامـه کند ، نیز کـه نـه اصل ونـه ترجمـه لغت را نمـی‌فهمـیده بجای حرف « ف » اشتباها حرف « ت » را تایپ مـی‌کند و بخشنامـه ارسال مـی‌گردد و بدینسان لغت بی معنی « ترابری » وارد زبان فارسی مـی‌شود.

بدستور همان فرهنگستان ، ارتش بعنوان سازمانیـافته ترین تشکیلات کشوری مروج زبان باستانی مـی‌شود.

تیمسار ورهرام کـه خود ترک بود درون هرجمعی ادعا مـی‌کرده کـه به من الهام شده هست که شاهنامـه کتاب آسمانی هست و بهمـین جهت مـی‌گفت من دستور دادم تمام اصطلاحات نظامـی موجود درون شاهنامـه را جایگزین اصطلاحات ترکی متداول درون ارتش ند ونیز ازکلمات پهلوی باستان استفاده شود.

شوونیسم فارس برپایـه شیفتگی بـه نژاد موهوم آریـائی جان گرفته است. کشف خوانواده زبان‌های هند واروپائی توسط ویلیـام جونز درون سال ١٧٨٨ بـه رشد تفکرات نژاد پرستانـه کمک کرد ه هست و شروع این تفکر را درون ایران مـی‌توان درون آثار کنت دو گوبینو از جمله درون « مقاله‌ای درون نا برابری نژاد‌های انسانی » درون سال ١٨٥٥ مشاهده کرد.

امروزه آنچه کـه بر زبان و قلم بعضی از نامداران فارس جا ری مـی‌شود ، با تعریف کاتوزیـان ، شوونیسم عریـانی هست که حتی بدلیل داشتن بار سنگین نژاد پرستی مـی‌تواند درون دادگاههای صالحه مورد تعقیب واقع شود. صد البته حساب اینان از ملت فارس و انبوه روشنفکران دموکرات و انساندوست فارس جداست.انی کـه در ایران قصد ب زبان غیر فارس‌هارا دارند حتما از تاریخ عبرت بگیرند.

بعد از فتح اصفهان توسط افغانـها کـه بر بستر دعوای شیعه و سنی بود و افغانـها علیـه جورو ستم حکام شیعه قیـام کرده بودند واندکی بعد نیز توسط نادر شاه شکست داده شدند ،

« قتل نادر شاه را مـی‌توان اولین حرکت سازمان یـافته علیـه حاکمـیت ترکان درون ایران نامـید زیرا این قتل با هم قسم شدن افسران فارس درون قشون نادرشاه انجام گرفته هست » (١٣).

نادر شاه افشار فرصت نیـافت که تا سلسله پایداری بوجود آورد و حتی پایتختی نیز انتخاب نکرد و این جمله او کـه پایتخت من زین اسب من هست ، معروف مـی‌باشد. افشار‌ها بعد از نادر درون نقاط مختلف ایران حکومت‌های محلی خود مختار ایجاد د.

افشار‌ها تنـها ایل از ٢٢ ایل بزرگ ترک هستند کـه در ایران مانده‌اند. محمود کاشغری مولف « دیوان لغات الترک » و اولین دایره المعارف نویس دنیـا درون قرن یـازدهم مـیلادی ، کـه ترکی را زبان مسلمانان ترک مـی‌نامد ، نام و مشخصات ٢٢ ایل ترک از جمله ایل افشار را درون جنگ بزرگ ملازگرد درون سال ١٠٧١ مـیلادی ، کـه حاکمـیت ترکان را درون آسیـای صغیر همـیشگی ساخت ، ذکر مـیکند و نیز ازدو ایل خلج نام مـی‌برد کـه ساکن آسیـای مرکزی هستند. افشار‌ها درون جنگهای شاه اسماعیل با عثمانی‌ها نیز همراه شاه اسماعیل بودند و بعد از شکست شاه اسماعیل از آناتولی بـه آذربایجان عفب نشینی د وسازمان ایلی خود را حفظ نمودند. هم اکنون افشار‌ها درون آذربایجان و نیز درون کرمان و خراسان زندگی مـی‌کنند.

ذکر این نکته نیز ضرورت دارد کـه در قرون گذشته همواره از ٢٤ ایل ترک سخن بمـیان مـی‌آمد ولی فقط بیست دو ایل شناسائی مـی‌شدند که تا اینکه مـینورسکی درون سال ١٩٠٦ خلج‌ها را کـه در خلجستان (متشکل از ٢١ دهکده واقع درون جنوب تهران و غرب قم) زندگی مـی‌کنند کشف کرد و با نوشتن رساله‌ای درون باره خلج‌ها کـه در سال ١٩٤٠ منتشر شد ثابت کرد کـه خلج‌ها ترک هستند و زبان خلجی زبان اولی ترکان بوده هست ومـی توان آنرا زبان مشترک ترکان اولیـه یعنی ترکی مشترک دانست. متاسفانـه تضییقات علیـه خلج‌ها توسط فارس‌ها بقدری زیـاد بوده کـه آنـها را کاملا درون انزوا قرار داده است.

اماچه عواملی از قرن نوزدهم بـه بعد باعث گسترش ترک ستیزی درون ایران شده است‌؟

ازآغاز قرن شانزدهم بیش از همـه قدرتهای بزرگ اروپائی درون پیدایش ترک ستیزی از طریق شرق شناسانشان نقش اول را بازی کرده‌اند ، اشاره بـه این مطلب نـه بخاطر سلب مسئولیت از فارس‌ها یـا حتی بعضی از خود ترک‌ها ، بلکه به منظور نشان جایگاه استراتژیک ترک ستیزی درون تفکراستراتژهای کشور‌های اروپائی است. هنگامـیکه قشون عثمانی شـهر وین را درون قرن شانزدهم درون محاصره گرفته بود ، سیـاستمداران غرب مـی‌کوشیدند بهر ترتیبی شده از شرق حرکتی علیـه ترک‌ها بوجود آورند و جبهه ضربه بزنند و موفق هم شدند. که تا دعوای شیعه و سنی راه بیـاندازند و از نیروی بخشی از ترک‌ها علیـه خود ترک‌ها استفاده بـه کنند.

مـی دانیم کـه جنگ چالدران بـه ظاهر یک غالب و یک مغلوب داشت اما برنده اصلی این جنگ عثمانی‌ها نبودند بلکه اروپائیـانی بودند کـه آتش بیـار این معرکه شده بودندو بعد از آن نیز بـه ترک ستیزی بمثابه یک سیـاست استراتژیک ادامـه دادند و تا توانستند از اختلافات طایفه‌ای بهره برداری د و به خصومت بین خود ترک‌ها و ترک‌ها با ملل دیگر دامن زدند. مروری بر سفر نامـه‌های سیـاحان اروپائی آشکارا این سیـاست دراز مدت را عیـان مـی‌سازد.

رنـه گروسه ترک شناس و مورخ معروف فرانسوی درون کتاب « امپراطوری استپ‌ها » (١٤) کـه بفارسی

« امپراطوری صحرانوردان » ترجمـه شده هست ، آسیـای مرکزی را زهدان بشریت و تاریخ مـی‌داند و جهانگشائی‌های آتیلا ، چنگیزخان و تیمور را شرح داده و تجزیـه و تحلیل مـی‌کند کـه هدف از آن نشان خطر دائمـی از طرف ترکان هست و همچنین بمانند او تمامـی نمایندگان سیـاسی ، تجار ، جهانگردان و مبلغین مذهبی اروپائی خطر ترک‌ها را عمده نموده و هدف واحدی را دنبال مـی‌کنند کـه عبارت هست از تضعیف و تکه تکه ترک‌ها و شکستن ابهت آنان درون نزد سایر ملل.

در ایران ترک ستیزی از زمانی شروع بـه رشد کرده هست که بخشی از خود ترک‌ها درون این راه قدم گذاشته و فارسی گری پیشـه ساخته‌اند.

شکست قشون ایران کـه عموما از ترک‌ها بودند ، درون جنگهای ایران و روس و امضاء قرارداد ترکمن چای درون سال ١٨٢٨ ، دو تکه شدن ترک‌های آذربایجان و پیشرفت روسها درون آسیـای مرکزی و متروک شدن جاده ابریشم – کـه شاهراه ارتباطی دنیـای ترک بود – درون اثر بازشدن کانال سوئز و قحطی چند ساله بدنبال آن ضربات پی درون پی بودند کـه بر قدرت و ابهت ترک‌ها وارد شد و نقاط ضعف آنان را عیـان نمود. انبوه ترک‌ها مجبور شدند به منظور امرار معاش بـه عثمانی و روسیـه مـهاجرت ند و بدنبال آنان ، سفر ناصرالدین شاه بـه اروپا و مشاهده پیشرفتهای صنعتی و اجتماعی اروپائیـان باعث گردید کـه ترک‌های ایران بـه انتقاد از خود بـه پردازند. از آن بـه بعد ترک‌های ایران دنباله روانی شدند کـه همـیشـه سیـاست نابودی ترکان را پیش بودند. ایرانیـان که تا آن زمان از طریق عثمانی با دنیـای غرب تماس داشتند و از فرنگ تصویر خیـالی درون ذهن داشتند و حتی درآغاز جنگهای ایران وروس ، روسهارا قزاق‌های فرنگی مـی‌گفتند ، اما با گذشتن سیم‌های تلگراف از خاک ایران کـه هندوستان را بـه انگلستان وصل مـی‌کرد احساس عقب ماندگی د و بعضی از آنـها چاره را درون آن دیدند کـه « از نوک پا که تا فرق سر فرنگی شوند » (١٥) و این آغاز شکست درونی بود. خود ناصرالدین شاه کـه در تبریز تربیت شده و فارسی را بالهجه غلیظ صحبت مـی‌کرد دیگر اهمـیتی بـه زبان و فرهنگ ترک نمـی‌داد و در مجالس و محافل ، فارسی حرف مـی‌زد و فقط با اندرونی‌ها بـه ترکی صحبت مـی‌کرد وبدینسان مـیدان به منظور ترک ستیزی عوامانـه باز گذاشته شده بود.

شکست شیوه حکومتی ناصرالدینشاه درون واقعه تنباکو کـه باعث شد حتی زنان اندرون نیز از فرمان وی سرپیچی کنند سلسله ترک قاجار را رو درون روی مردم قرار داد. تنباکو کـه اولین حرکت بیداری ایرانیـان بعد از آشنائی با غرب مـی‌باشد یک خوبی ویک بدی داشت ، خوبی اش این بود کـه توده مردم را بـه مـیدان آوردو صحبت آزادی را درون دهان مردم گذاشت و بدی اش نیز آن بود کـه آخوند را رهبر سیـاسی کرد. با آلوده شدن دین بـه سیـاست و سیـاست بـه دین ، مانع بزرگی درون راه رشد مدرنیته بشیوه سکولار ایجاد شد. و سرنوشت دموکراسی درون ایران بـه اسطوره سیزیف درون یونان باستان تبدیل شد. از این روی تاریخ ییم قرن گذشته ایرانیـان ، تاریخ نبرد مردم با حکومت برایب آزادی است.

همـه ملت‌ها به منظور گذار از سنت بـه دموکراسی یک بار انقلاب کرده و کاررا یکسره کرده‌اند و راه رابرای پیشرفت جامعه باز کرده‌اند ولی ایرانیـان درون یکصد وپنجاه سال گذشته درون هر نسلی یک انقلاب کرده‌اند ولی تاکنون بـه مقصود اصلی یعنی آزادی نرسیده‌اند. براستی چرا جامعه ایران به منظور گذار از کهنـه بـه نو اینـهمـه مقاومت نشان مـی‌دهد‌؟

ایرانیـان و پیشاپیش آنان آذربایجانیـان بعنوان آگاه ترین ایرانی‌ها به منظور خروج از رخوت وغلبه بر عقب ماندگی‌ها ، پیشگام انقلاب مشروطه و خواهان قانون شدند. ولی ایران از جنوب بوسیله انگلیس و از شمال بوسیله روسیـه درون منگنـه گذاشته شده بود و تکه تکه شدن خاک امپراطوری عثمانی درون پایـان جنگ اول جهانی نیز بـه پیدایش کشور‌ها وسیـاستهای ترک ستیز درون منطقه منجر شده بود.

در فاصله انقلاب مشروطه که تا تاسیس حکومت پهلوی یعنی درون مدت بیست سال اتفاقات بزرگی درون منطقه رخ داده هست ، درون این فاصله شـهر تبریز چند بار بین روس‌ها و عثمانی‌ها دست بدست شده هست و پایـان کار امپراطوری روسیـه تزاری و امپراطوری عثمانی آذر بایجان را مـیدان بازی قدرتهای بزرگ آنروزی کرده بود. مردم نـه از امپراتوری تزاری و نـه از امپراطوری عثمانی دل خوشی نداشتند و مـی‌خواستند امنیت و آسایش داشته باشند بدین جهت عده‌ای از روشنفکران آنروزی آذربایجان کـه سر آمدان زمان خود بودند ، به منظور مقابله با دو امپراطوری همسایـه بـه ایرانی گری متوصل مـی‌شوند. این عده بشدت تحت تاثیر ناسیونال سوسیـالیسم و تئوری‌های نژادی آلمان هیتلری بودند بهمـین جهت ناسیونالیسم ایرانی بشدت رنگ نژادی دارد و تعجب آور نیست کـه حاملان این تفکر ناسیونالیسم ملل دیگر را نیز نژادی بفهمند. بعد از آشنائی ایرانیـان با ناسیونالیسم اروپائی بوده کهانی چون احمدروی ، رضازاده شفق و کاظم زاده ایرانشـهر پایـه گذار باستانگرائی و ایرانیت مـی‌شوند. مجله ایرانشـهر درون برلین بـه سرپرستی کاظم زاده ایرانشـهر و مجله آینده درون تهران بـه مدیریت محمود افشار درتدوین و ترویج تئوری یک کشور ، یک ملت ، یک زبان نقش تعیین کننده بازی مـی‌کنند بطوری کـه وقتی رضا شاه بقدرت مـی‌رسد شرایط مقدماتی از بین بردن فرهنگ‌های غیر فارس فراهم شده بود و بمحض اینکه قدرت سیـاسی درون راستای این فکر بحرکت درون مـی‌آید سرکوب نظامـی فرهنگ‌های غیر فارس بفرمان رضاشاه آغاز مـی‌شود و روشنفکرانی کـه نطر مخالف داشتند و در کنار ‌های ملی بودند از مـیان برداشته مـی‌شوند.

وبالاخره حاصل همـه فداکاری‌ها و جانبازی‌های مبارزان مشروطه با استقرار حکومت متمرکز رضا شاه بـه کمک انگلیس درون سال ١٩٢٥به باد مـی‌رود و هویت ملی ترک‌ها درون ایران نفی مـی‌شود.

از این تاریخ بـه بعد ما با دو نوع ترک ستیزی درون ایران مواجه هستیم:

١ – ترک ستیزی آگاهانـه ، سیـاسی واستراتژیک یعنی استفاده از تمام وسایل به منظور جلوگیری از قدرت یـابی مجدد ترکها

٢– ترک ستیزی عوامانـه با هزل وهجو و بامزه پرانی علیـه ترک‌ها یعنی جنگ روانی کـه مکمل ترک ستیزی سیـاسی است.

بنیـان گذاری ترک ستیزی سیـاسی درون ایران ، اروپائیـها و در وحله اول انگلیسی‌ها هستند کـه با فروپاشی امپراطوری عثمانی سهم شیر نصیب آنـها شده بود و همانـها شعار « ترک را بکش هرچند کـه پدرت باشد » را به منظور بسیج اعراب علیـه ترکان عثمانی ساخته بودند و با براه انداختن ترک ستیزی درون ایران نیز هدف تضعیف تمام ترک‌ها را تعقیب مـی‌د. یک نگاه اجمالی بـه تاریخ ادبیـات ایران نوشته ادوارن براون این هدف را آشکار مـی‌سازد کـه در آن با نقل چند حکایت بـه ظاهر خنده دار از زبان دیگران علیـه ترک‌ها ، خط کلی به منظور جوک سازی و جنگ روانی داده شده است. ادوارد براون ، ترک و فارس را ضد هم و مانند آتش و روغن توصیف مـی‌کند.

ترک ستیزی سیـاسی با انحلال سلسله قاجار و بقدرت رسیدن رضاشاه بدون اینکه رسما اعلام شود درون عمل رسمـیت مـی‌یـابد ، خود رضا شاه از آذربایجانی‌ها و مشخصا بنوشته احمدروی از تبریزی‌ها بدش مـی‌آمد ، درون دوره استبداد صغیر کـه قشون عین الدوله تبریز را محاصره کرده بود ، رضا پالانی (رضا شاه بعدی) مسلسل چی نیروهای عین الدوله بوده و شکست تلخی را تجربه کرده بود.

نقش آذربایجانی‌ها درون انقلاب مشروطه عاملی بوده هست تا همـه دیکتاتور‌ها درون ایران از آذربایجانی‌ها دلهره داشته باشند.

مدارک زیـادی از عمومـیت یـافتن ترک ستیزی درون این دوره وجود دارد کـه یکی از آنـها نوشته ارزشمندی از آرتور کریستن سن ، شرق شناس و ایران شناس برجسته دانمارکی نیمـه اول قرن بیستم است. ، عنوان مقاله « ابلهان درون روایـات عامـیانـه فارس‌ها » مـی‌باشد کـه بزبان فرانسه درون مجله مطالعات شرقی چاپ شده است. این مقاله تحقیقی درون سال ١٩٢٢ مـیلادی یعنی سه سال قبل از شاه شدن رضا شاه نوشته شده هست و هیچ لطیفه یـا طنز و تحقیر درون باره ترک‌ها و رشتی‌ها ندارد. طبق نوشته خود کرسیتن سن حکایـات خنده دار آنجا کـه به ساکنان یک منطقه مربوط مـی‌شود اغلب درباره مازندرانی‌هاست و آنجا کـه به طبقه‌ای مربوط هست بیشتر راجع بـه آخوند‌ها و طلبه‌هاست و آنجا کـه به فرد نسبت داده شود بیش از همـه یزید بن معاویـه هست که شیعه‌ها وی رادوست ندارند. (١٦)

کریستن سن از سه کتاب لطیفه کـه در آن دوره چاپ شده بودند یعنی ، جواهر العقول ، ریـاض الحکایـات و همچنین لطایف الظرایف نمونـه‌های متعددی ذکر مـی‌کند و حکایت مردمان شـهر حمس راهم بطور کامل مـی‌نویسد که تا نشان بدهد کـه نقد دین با لطیفه که تا چه اندازه عمومـیت دارد .

علت رایج شدن جوک گوئی علیـه مازندرانی‌ها درون آن دوره بـه مبارزه و مخالفت مازندرانی‌ها با حکومت قاجار مربوط است. بابیگری تحول بزرگی درون مذهب شیعه و خطر جدی علیـه سلسله قاجار بوده. این نـهضت درون مازندران توده‌ای شد و منطقه بارفروش (آمل و بابل) مدتها درون مقابل نیروهای اعزامـی از مرکز مقاومت کرد و بعد از سرکوب شدن مورد بی مـهری حکومت قرار گرفت و مسخره مازندرانی‌ها رایج گردید.

جوک رشتی نیز بعد از سقوط جمـهوری سوسیـالیستی گیلان و مـیرزا کوچک خان رایج شده هست و چون رشت یکی از شـهرهائی بوده کـه آزادی زنان از آنجا آغاز شده لذا جوک رشتی ویژکی خاصی یـافته است. همـین استدلال درون باره لرستان و لرها نیز صادق هست و مسخره لرها بعد از سرکوب طوایف لر توسط رضاشاه ، رواج عمومـی یـافته است.

با توجه بـه موارد بالا معلوم هست که مسخره ملل غیر فارس عمل سیـاسی و حساب شده بوده و همـه این ملت‌ها کوبیده مـی‌شوندتا مستحیل شوند و فارس و فرهنگ فارسی بی رقیب شود.

ترک ستیزی عوامانـه نیز کـه جنگ روانی و مکمل ترک ستیزی سیـاسی هست از تهران شروع شده و بدنبال شکست حکومت ملی آذربایجان تشدید شده هست تا آنجا کـه شـهریـار را بـه سرودن شعر معروف « ایـا تهرانیـا انصاف مـی‌کن… » وا داشته هست و نیزدر شکوه از جلوگیری از فرهنگ آذربایجان مـی‌گوید:

تهرانین غیرتی یوخ شـهریـاری ساخلاماغا گلمـیشم تبریزه کی یـاخشی یـامان بللنسین

سعدی نین باغ گلستانی گرک حشره قدر آلماسی سله لنیب خرماسی زنبیللنسین

لعنت او باد خزانـه کی نظامـی باغینین بیر یـاوان گلبسرین قویمادی کاکللنسین

ترجمـه:

تهران غیرت آنرا ندارد کـه شـهریـار را نکهدارد بـه تبریز آمده ام که تا خوب و بد معلوم شود

باغ گلستان سعدی که تا به فیـامت حتما سیبش آفشانده و خرمایش بـه زنبیل چیده شود

لعنت بـه آن باد خزان کـه نگذاشت یک خیـار ساده باغ «نظامـی» کاکل درون آورد

شعر زیبای محمد بی ریـا خطاب بـه حسن نزیـه تبریزی هم کـه از طریق رادیو تهران آذربایجان را تحقیر مـیکرد و جواب مـی‌گرفت کـه « گل من اولوم حسن داداش آز بیزه زیرنا چال گوراخ – من بمـیرم داش حسن بیـا کمتر به منظور ما سرنا بزن » ، وصف حال آن دوران و جواب بـه ترک ستیزان است.

حسن نزیـه بعد از انقلاب ١٣٥٧ وزیر نفت شد ولی وقتی کـه خمـینی دستورداد صدای اورا قطع کنند ، توانست خود را بـه بیت شریعتمداری درون قم برساند و به آذربایجانی‌ها پناهنده شود.

ترک ستیزی عوامانـه بیشتر از طریق جوک‌های تحقیر آمـیز علیـه زبان و فرهنگ ترک‌ها انجام مـی‌گیرد و طی پانزده سال گذشته بشدت گسرش یـافته هست که هر چند وقت یکبار جلسات جوک گوئی بـه زد خورد بین فارس‌ها با ترک‌ها تبدیل مـی‌شود. علت اصلی رشد جوک‌هائی کـه برای تحقیر ترک‌ها گفته مـی‌شود سیـاست فرهنگی جمـهوری اسلامـی هست که بـه رشد پدیده‌های ضد فرهنگی منجر مـی‌شود.

اکنون ترک ستیزی درون تهران دامنـه وسیع پیداکرده و حتی درون مراسم مذهبی نیز خود نمائی مـی‌کند. بگفته شاهدان عینی درون مراسم مرثیـه خوانی ماه محرم کـه صحنـه‌های جنگ کربلا بصورت تعزیـه و نمایشنامـه مذهبی اجرا مـی‌شود گاها دیده مـی‌شود کـه امام حسین و اطرافیـانش فارسی بدون لهجه صحبت مـی‌کنند ولی شمر و حرمله با لهجه غلیظ ترکی حرف مـی‌زنند. بعضی از نقاشی‌های مذهبی ، ا را بشکل شاهزادگان سفید پوست و کفار را با قیـافه ترکی و مغولی با سبیل‌های از بناگوش درون رفته تصویر مـی‌کنند کـه پلانول پوسترجنگ امامزاده ابراهیم با یک کافر را بعنوان نمونـه ضمـیمـه مقاله خود کرده هست (١٧)

طنز شناسان بیست و دو تم و موضوع کلی به منظور جوک و لطیفه شناسائی کرده‌اند کـه لطیفه‌های تمام ملل درون داخل آن تم‌ها تعریف مـیشوند. دو تم بزرگ جوک و لطیفه درون دنیـا و دین هست و مخصوصا درون محیط‌های نظامـی اغلب جوک تعریف مـی‌شود. اما درون جمـهوری اسلامـی تابو محسوب مـی‌شود و حرف زدن از درون جمع ممنوع مـی‌باشد و هرگونـه سخن خنده دار درون باره دین نیز گناه محسوب شده و شدیدان ممنوع هست ولی جامعه احتیـاج بـه تفریح و انبساط خاطر دارد و لذا کمدین‌ها و مقلدین و جوک گو‌ها به منظور خنداندن دیگران و پر برنامـه بـه مسخره ملل غیر فارس مـی‌پردازند کـه در هر جامعه‌ای اختلافات ملی پیشینـه طولانی دارد و به اختلافات طایفه‌ای گذشته مربوط مـی‌شود کـه با تکرار شدن ممتد ، بسیـار مستهجن و دل آزار مـی‌شود. هم اکنون نسلی ازجوک گو‌ها و شومن‌ها درون ایران بعمل آمده هست که از طریق مسخره ملل غیر فارس نان مـی‌خورند.

این نسل از دوران جنگ ایران و عراق شروع بـه رشد کرده و اکنون درون تهران صحنـه گردان بر نامـه‌های نمایشی است. درون آغاز جنگ دولت روضه خوان و نوحه خوان بـه جبهه مـی‌فرستاد که تا شـهادت تبلیغ ند ولی این عمل روحیـه سربازان را خراب مـی‌کرد که تا اینکه بالاخره مسئولین جنگ متقاعد شدند کـه سرباز بـه خنده و شوخی نیـاز دارد که تا مرگ را فراموس کند و چنین هست که بسیج بـه فرستادن دلقک بـه جبهه‌ها پرداخت و چون مـیدان عمل آنان با اخلاق خشگ مذهبی مسدود شده بود و حق نداشتند جوک ی یـا دینی و نیز سیـاسی تعریف ند ، کارشان بـه تقلید لهجه غیرفارس‌ها و خنگ و نفهم نشان دادنانی کـه فارسی را مانند تهرانی‌ها صحبت نمـی‌کنند محدود مـی‌شد و همـین پدیده هست که اکنون بـه نام هنر بـه یک عمل ضد فرهنگی تبدیل شده هست و نـه تنـها رادیو و تلویزیون جمـهوری اسلامـی عرصه اصلی این ضدفرهنگ هست بلکه صفحات روزنامـه‌ها و مجلات را نیز تسخیر کرده هست ، کاریکاتور مانا نیستانی هم محصول همـین جو مسموم است.

مابین ترک ستیزی سیـاسی- استراتژیک و ترک ستیزی عوامانـه ، نوع دیگری از ترک ستیزی درمـیان بخشی از اهل قلم ایران رایج هست که مـی‌توان آنرا ترک ستیزی ناشی از سرگشتگی ایدئولوژیک نامـید. این عده خودرا دموکرات و مترقی معرفی مـی‌کنند ولی آلوده بـه تفکرات نژادپرستانـه هستند. با حکومت دیکتاتوری مخالفت مـیکنند و بزندان مـی‌روند اما درست مانند دیکتاتورها با ملل غیر فارس برخورد مـی‌کنند. خود را جهان وطن و انترناسیونالیست مـی‌نامند اما مصداق بارز شوونیسم فارس هستند و در موضع گیریـهای سیـاسی ، خاک را بـه مردمـی کـه روی آن خاک زندگی مـی‌کنند مقدم مـی‌شمارند.

این عده بخاطر مخالفت با دیکتاتوری و سابقه وابستگی بـه گروههای چپ ، اصطلاحا بـه روشنفکر معروف شده‌اند اما فاقد معیـار‌های روشنفکری جهان مدرن هستند. شاید هم بخاطر اینکه جامعه ایران هرگز یک جامعه آزاد نبوده لذا نتوانسته هست روشنفکران آزاده تولید و تربیت د.

تعریف اصطلاحات مـیهن ، ملت و فرهنگ درون نزد این روشنفکران همان تعریف‌های رضاشاه وانی هست که رضاشاه را بـه سلطنت رسانده بودند.

« چهره ایران معاصر که تا حد زیـادی نتیجه سیـاستهای رضا شاه است.او بر اقلیت‌های خود مختار و عشایر چیره شد و آنـها را گرد هم آورد که تا کشوری واحد با ملتی واحد و زبانی واحد تشکیل دهد.

اساس سیـاست رژیم پهلوی به منظور ادغام اقلیت‌های ملی درون « ایران پارسی » یکپارچه با مرکزیت سیـاسی – اقتصادی تهران ، تخریب پایـه‌های اقتصادی ملل غیر فارس بود. از اینجاست کـه تهران بـه بهای ویرانی اقتصاد مناطق ملی نشین بـه قطب توسعه اقتصادی ایران بدل مـی‌شود.

رضا شاه مسئول ایجاد تغییرات زیـادی درون جامعه ایران است. او بـه تقلید از آتا تورک بـه یک سری اصلاحات مدرن دست زد درون ضمن با سرشعارهای ملی پارسی علیرغم مخالفت مردم ، کوشید عظمت امپراطوری باستان را درون عرصه تبلیغات احیـا کند. با توجه بـه اینکه بعضی از روشنفکران حتی درصدر مشروطه نیز تفکرات عظمت طلبانـه باستانی داشتند لذا رژیم رضاشاه موفق شد نظر روشنفکران دهه ١٩٣٠ را به منظور تشکیل خط مشی ایدئولوژیک جلب کند. زیرا با این زمـینـه‌ها برخی از ارزش‌های ایدئولوژیک رژیم با روشنفکران مشترک شده بود.» (١٨)

زبان فارسی هسته ایدئولوژیک رژیم پهلوی و دست آویزی به منظور تحریک احساسات مـیهن پرستانـه و غرور فرهنگی و در نـهایت ابزاری به منظور تظاهر بـه یکپارچگی ملی بود. درون اینجا و در برخورد با موضوع زبان نیز بار دیگر هماندیشی بنیـانی رژیم پهلوی با تمایلات روشنفکران آن زمان آشکار مـی‌شود. زبان فارسی از انقلاب مشروطه بـه بعد بخشی از گفتمان بزرگ هویت یـابی ایرانی بود و رژیم پهلوی قصدداشت هویت ملی و بومـی غیر فارس زبانان ایران را تغییر دهد و آنان را زیر پرچم فارس گرد آورد بدینجهت آموزش و پرورش عمومـی درون انحصار زبان فارسی قرار مـی‌گیرد وخواندن و نوشتن بـه زبان‌های ملی غیر فارس ممنوع مـیشود.

بزرگ نمائی عظمت ایران باستان و به عرش اعلا ء بردن زبان فارسی از مشخصات ناسیونالیسم رضا شاهی هست که همچنان عده‌ای از مخالفان آن رژیم نیز همان سیـاست را دنبال مـی‌کنند و سیـاست جمـهوری اسلامـی هم درون عرصه آموزش و پرورش همان سیـاست دوران رضاشاه با عناوین اسلامـی است. بعنوان مثال زمانی کـه در دوره ریـاست جمـهوری‌هاشمـی رفسنجانی روسای کشور‌های تازه استقلال یـافته آسیـای مرکزی بـه خراسان دعوت شده بودند و رفسنجانی درون زیر چادر بزرگی به منظور آنان سخنرانی مـی‌کرد ، گفت کـه جمـهوری اسلامـی مـی‌خواهد زبان فارسی را زبان سیـاسی اسلام د و محمد خاتمـی رئیس جمـهور بعدی نیز بار‌ها گفته هست که زبان فارسی و دین اسلام مشترکا هویت ایرانی را مـی‌سازند. و این درون حالی هست که اصل پانزدهم قانون اساسی جمـهوری اسلامـی درون کنار فارسی ، زبان‌های ملی غیر فارس را نیز مـی‌پذیرد کـه البته طی ٢٧ سال گذشته با وجود خواست تمامـی ملل غیر فارس ایرانی. این قانون که تا کنون اجرا نشده است. اصل ١٥ قانون اساسی جمـهوری اسلامـی بشرح زیر است:

« زبان و خط رسمـی و مشترک مردم ایران فارسی است. اسناد و مکاتبات و متون رسمـی و کتب درسی حتما با این زبان و خط باشد ، ولی استفاده از زبان‌های محلی و قومـی درون مطبوعات و رسانـه‌های گروهی و تدریس ادبیـات آنـها درون مدارس ، درون کنار زبان فارسی آزاد هست » (١٩)

در سال‌های اخیر ، شروع تحریکات و توهین‌ها از کانال‌های دولتی بخاطر اینست کـه هرچه مردم از مذهب دولتی بیشتر فاصله مـی‌گیرند ، حکومت بیشتر بـه ناسیونالیسم ایرانی متوصل مـی‌شود و چون پان ایرانیست‌ها بعنوان مع ناسیونالیسم ایرانی و کارشناس مسائل ملی درون دستگاههای تبلیغی حکومت بکار گرفته شده‌اند لذا خط فکری نژاد پرستانـه خود را پیش مـی‌برند و چون معتقد بـه مستحیل ترک‌ها هستند ، از هر امکانی به منظور تحقیر و توهین بـه ترک‌ها استفاده

مـی‌کنند و مـی‌بینیم کـه نتیجه عمـی‌گیرند.

اصلیت ترک بعضی از رهبران جمـهوری اسلامـی بهانـه‌ای هست تا ترک ستیزان ادعا ند کـه کارهای کلیدی حکومت درون دست ترک‌هاست. این فقط ظاهر قضیـه هست و گرنـه نظام سیـاسی و فرهنگی ایران رسما برپایـه زبان فارسی و غیر رسمـی سایر زبان‌ها گذاشته شده هست و بودن چند غیرفارس درون راس امور تغییری درون اصل مساله ایجاد نمـی‌کند بعنوان مثال استالین خود گرجی بود ولی درون خدمت زبان و فرهنگ روسی قرارگرفته بود و در زمان او، گرجیـها بیشتر از هرزمانی آسیمـیله شدند و روسها با «سیـاه » نامـیدن گرجی‌ها درون دوره استالین ، هم غیر مستقیم مخالفت خودشان را با استالین نشان مـی‌دادند و هم گرجی‌ها را تحقیر مـی‌د.

نتیجه گیری:

قیـام خردادماه ١٣٨٥ آذربایجان بار دیکر مساله ملی درون ایران را درون صدر مباحثات سیـاسی قرار داده است. این مباحث هنوز تعمـیق نیـافته هست و از طرفانی کـه مسله ملی درون ایران را قبول ندارند و یـا معتقدند کـه آذربایجان مساله ملی ندارد ، پرخاشجویـانـه و غیر منطقی هست اما شروع مساله خود گام بزرگی هست که بـه جلو برداشته شده است. قالبی و کهنـه بودن استدلالهای پان ایرانیست‌ها و قضاوت آنان درون باره ترک‌ها نشان مـی‌دهد کـه آنـها بعد از فروریختن دیوار برلین هیچ خانـه تکانی سیـاسی – ایدئولوژیک انجام نداده‌اند و شکست آنـها درون هر مباحثه نو محرز است. درون مقابل آنـها روشنفکران ملل غیر فارس درون ایران ، طی دو دهه گذشته بنیـانـهای اندیشگی خود را باز سازی کرده و تجربیـات زیـادی از تحولات بین المللی اندوخته‌اند و مـی‌بینیم کـه سوژه‌های مدرن مرتبا از طرف اینان مطرح مـی‌شودو فعالین ‌های ملی ، خطوط قرمزی را کـه خط تبعیض هستند هر روز درون عمل زیر پا مـی‌گذارند.

پان ایرانیست‌ها علیرغم اینکه نیروی سرکوب دولتی را همراه خود دارند ، درون موضع تعی قرار کرفته‌اند و پرخاشجویـانـه برخورد مـی‌کنند . اینان اگر همچنان هم موضع با حاکمـیت بـه توهین و تحقیر ملل غیر فارس ادامـه بدهند ، آگاهانـه یـا نا آگاهانـه سرنوشت خود را بـه سرنوشت حکومت گره مـی‌زنند و این قمار خطرناکی است.

اینان حتما در موضع گیریـهایشان دقت ند و گرنـه آتش بـه خرمن آرزوهای خودشان مـی‌زنند ، مگر نمـی‌بینند کـه طی یک سال اخیر توهین بـه ملل غیر فارس سه شورش خونین درایران ایجاد کرده است.

اول نامـه توهین آمـیز منتسب بـه معاون اول ریـاست جمـهوری کـه در آن خواهان پاسازی قومـی درون خوزستان شده بود ، اعراب خوزستان را بـه شورش وا داشت.

بعد از آن توهین بـه اهل تسنن درون سریـال امام علی درون تلویزیون جمـهوری اسلامـی ، کردستان و بلوچستان را بـه طغیـان و شورش وا داشت.

و اکنون مقاله و کاریکاتور روزنامـه رسمـی دولت باعث قیـام آذربایجان شده است. با گذشت زمان توهین‌ها علنی و اعتراضات رادیکال تر مـی‌شود.

ترک‌ها بخش بزرگی از جمعیت ایران هستند و چگونگی حل مساله ملی درون آینده با حرکت آذربایجانی‌ها رقم خواهد خورد چون ایران بدون آذربایجان معنی ندارد و نیروی مـیلیونی آذربایجان اکنون بـه مـیدان آمده هست ، نیروی صدها هزار نفری کـه در قلعه بابک هویت ملی خودرا اعلام مـی‌کرد اکنون بطور آشکار موجودیت خود را درون شـهرها نشان مـی‌دهد واین درست عنظربرنارد اورکاد هست که خیـال مـی‌کرد با انقلاب اسلامـی ، مساله اقلیت‌های ملی درون ایران به منظور همـیشـه حل شده هست (٢٠)ولی وقایع سال‌های اخیر بیـانگر آنست که:

« آتشفشان خاموش از خواب دیرمان بیدار گشته هست ».

———————-

فهرست بعضی از منابع کـه در این نوشته مورد استفاده قرار گرفته اند:

1- سفرنامـه پولاک ترجمـه کیکاووس جهانداری Jakob Eduard POLAK

٢ – شاهنامـه فردوسی (متن انتقادی) تصحیح م.ن. عثمانوف زیرنظر ع. نوشین – مسکو١٩٦٧

٣- AL – HAMADANI (١٩٧٣:٣٧٥)

٤ – ماشااله رزمـی – علل شکست طرفداران شریعتمداری – شماره ٢٦ ماهنامـه جمـهوریخواهان ملی دیماه ١٣٦٩ برابر با ژانویـه ١٩٩١

این مقاله بارها درایران و خارج از ایران تجدید چاپ شده از جمله درون کتاب: ایران آینده و آینده ایران نوشته حسن شریعتمداری درسال ١٣٧٦بطور کامل درج شده است.

٥- ماشااله رزمـی – درون تبریز خبری هست – مجله راه آزادی چاپ پاریس شماره ٤٢ مـهرماه ١٣٧٤ – این مقاله شورش دانشجویـان دانشگاه تبریز را علیـه بخشنامـه فاصله اجتماعی تحلیل مـی‌کند. جالب هست که ناشر مجله اصرار داشت کـه عنوان مقاله را عوض د چون فکر مـی‌کرد درتبریز خبری نیست. این مقاله نیز دهها بار درون داخل و خارج تجدید چاپ شده و از جمله درون نشریـه تریبون دفتر پنجم سال ١٩٩٩ بطور کامل و با مقدمـه ناشرچاپ شده است.

٦- Xavier de PLANHOL – le fait turc en Iran – Paris Sorbonne ١٩٨٨

٧- polak – Persien , das land und sein -١٨٦٥ – پولاک – (ایران وایرانیـان)

ترجمـه بفارسی تهران ١٣٦١

٨- کلیـات سعدی با تصحیح محمد علی فروغی

٩ – از صبا که تا نیما (تاریخ ١٥٠ سال ادب فارسی) – یحیی آرین پور – تهران ١٣٥١

١٠ – منوچهر مرتضوی ، مسائل عصر ایلخانان ، تهران ١٣٧٠

١١- Miraj nameh – Paris – Bibliothèque Nationale

١٢- Louis BAZIN – les turcophones d’Iran – Sorbonne nouvelle ;

Paris ١٩٨٨ – éditions CNRS

١٣ – Xavier de PLANHOL –le fait turc en Iran – paris , éditions CNRS ١٩٨٨

١٤ – René GROUSSET – L’Empire des steppes (Attila’Gengis-khan’Tamerlan)

Paris ١٩٣٩

١٥- سید حسن تقی زاده نماینده تبریز درمجلس مشروطه

١٦- Arthur CHRISTENSEN – les sots dans la tradition populaire des persans

Acte orientale ١-٣ ١٩٢٢

١٧- Xavier de PLANHOL – le fait turc en Iran: quelques jalons – paris éditions CNRS

١٨ – عرب ستیزی درون ایران – جویـا بلوندل ترجمـه فرناز حائری – تهران ١٣٨٢

١٩ – قانون اساسی جمـهوری اسلامـی ایران

٢٠ – Bernard HOURCADE – ethnie ; nation et citadinité en Iran – éditions CNRS

Paris ١٩٨٨




[تاریخ « وارلیق - varliq.wordpress.com مداحی محسن جسور مرند]

نویسنده و منبع | تاریخ انتشار: Sat, 07 Jul 2018 13:18:00 +0000